در سال ۱۹۴۶، مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۹۶، نسلکشی را به عنوان یک جنایت بر اساس قوانین بینالمللی تایید و اعلام کرد «نسلکشی انکار حق موجودیت کل گروههای انسانی است، زیرا قتل، نفی حق زندگی است». در ۹ دسامبر ۱۹۴۸، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ۲۶۰A یا کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی را به تصویب رساند.
در خود آمریکا نیز نسلکشی به وضوح تعریف شده است؛ آمریکا در بخش ۱۰۹۱ از عنوان ۱۸، نسلکشی را به عنوان حملات خشونتآمیز با هدف خاص نابود کردن، به طور کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی تعریف میکند؛ تعریفی شبیه به کنوانسیون پیشگیری. با این وجود بر اساس سوابق تاریخی و گزارشهای رسانهای، آمریکا از زمان تاسیس، به طور نظاممند بومیان را از طریق کشتار، جابجایی و یکسانسازی اجباری از زندگی و حقوق اساسی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود محروم کرده است تا این گروه را از نظر فیزیکی و فرهنگی از بین ببرد. بر اساس قوانین بینالمللی و قوانین داخلی آمریکا، آنچه این کشور با سرخپوستان بومی انجام داد، تمام اعمالی را که نسلکشی را تعریف میکنند، در بر میگیرد و قطعا نسلکشی محسوب میشود.
مجله آمریکایی «فارین پالیسی» میگوید که جنایات علیه بومیان آمریکا کاملاً با تعریف نسلکشی بر اساس قوانین بینالمللی کنونی مطابقت دارد. گناه عمیق نسلکشی لکه ننگ تاریخی است که آمریکا هرگز نمیتواند آن را پاک کند و تراژدی دردناک بومیان درسی تاریخی است که هرگز نباید فراموش شود. دولت و مقامات آمریکا با بومیان با اعتقاد به برتری سفیدپوستان رفتار کردند، در صدد نابودی سرخپوستان برآمدند و سعی کردند این نژاد را از طریق «نسل کشی فرهنگی» ریشهکن کنند.
آمارها نشان میدهد که از زمان استقلال خود در سال ۱۷۷۶، دولت آمریکا بیش از هزار و پانصد حمله به قبایل بومی، سلاخی سرخپوستان، تصاحب زمینهای آنها و ارتکاب جنایات بیشمار انجام داده است.