جولیَن پاول آسانْژ (Julian Paul Assange) که با عناوینی مانند تحت تعقیبترین خبرنگار جهان، خطرناکترین مرد زمین و خبرنگار بدون مرز شناخته میشود، از بنیانگزاران خبرگزاری ویکی لیکس میباشد که با افشاگریهای فراوان خود در سال های 2010، 2011، با انتشار هزاران سند طبقهبندی شده علیه ایالات متحده آمریکا و متحدانش، خصوصا در جنگهای عراق و افغانستان در زمینه رفتارهای ضد بشری و متناقض با ادعاهای صلحطلبانه، خشم آنها را بر انگیخته بود و آمریکا همیشه در تلاش بوده است تا او را مسترد کند.
تلاشها برای ضربه زدن به جولین آسانژ از سال 2010 شروع شد. در نوامبر 2010، و دقیقا در اوج نقشآفرینی افشاگرانه ویکی لیکس علیه ایالات متحده آمریکا و کشورهای متحد آن، دادستان سوئد آسانژ را به تجاوز جنسی در مدت اقامتش در سوئد در آگوست همان سال متهم کرد. آسانژ نیز در بریتانیا توسط پلیس بریتانیا دستگیر شد.
این اتفاقات در حالی بود که آسانژ همه این اتهامات را تکذیب میکرد و آن را بهانهای برای مسکوت نمودن او و انتقام ایالات متحده از وی میدانست، که البته در نهایت در سال 2017 توسط دادگاه سوئد از این اتهامات تبرئه شد. در ژوئن 2012، آسانژ در حالی که وثیقه گذاشته بود، برای پناهندگی وارد سفارت اکوادور در لندن شد و با تایید پناهندگی وی توسط اکوادور، در همان سفارت اکوادور در لندن سکونت گزید.
لنین مورنو رئیسجمهوری اکواردور در ژوئیه ۲۰۱۸ از فشارهایی که توسط مقامات بریتانیایی برای لغو پناهندگی او صورتگرفته بود خبر داد. در آوریل 2019، اکوادور لغو پناهندگی آسانژ را اعلام کرد و پلیس بریتانیا نیز فرصت پیدا کرد تا دوباره او را دستگیر کند.
بنیانگذار ویکی لیکس در حال حاضر تحت یک درخواست استرداد ایالات متحده به دلیل جاسوسی و کلاهبرداری رایانهای در سلول انفرادی طولانی مدت در زندان بلمارش لندن نگهداری میشود که تا دسامبر 2021، دولت انگلیس از تحویل وی به آمریکا خودداری میکرد.
در بحبوحه این جریانات چندین ساله، همواره اعتراضها و تجمعات مردمی و بشر دوستانه در حمایت از آسانژ وجود داشته است که دلیل اصلی آن تضاد این اقدامات خصمانه با مفهوم به اصطلاح «آزادی رسانهها» است که غرب به آن میبالد.
اين وضعيت خصمانه عليه آزادی رسانهها در حالی است که طبق اظهارات گزارش گران رسمی سازمان ملل، وضعیت اسفناکی در زندانها برای خبرنگاران آزادیخواه در آمریکا و اروپا وجود دارد. نیلز ملزر، گزارشگر ویژه سازمان ملل در حوزه شکنجه که نهم مه ۲۰۱۹ با جولیان آسانژ در زندان فوق امنیتی لندن ملاقات کرد، در بیانیهای گفت: «بدیهی بود که سلامتی آقای آسانژ شدیدا تحت تأثیر فضای خشونتآمیزی قرار گرفته است که او سالها در معرض آن قرار داشته است. مهمتر از همه، آقای آسانژ علاوه بر بیماریهای جسمی، تمام علائم معمول نشان دهنده قرار داشتن طولانیمدت در معرض شکنجه روانی، از جمله استرس شدید، اضطراب مزمن و آسیبهای روانی شدید را بروز میداد.»
این کارشناس گفت: «آسانژ در زندان لندن عمدا دریک بازه زمانی چند ساله هدف اشکال مختلف خشونت، تحقیر یا رفتار غیرانسانی و مجازات قرار گرفته است که تاثیرات فزاینده آن را میتوان به عنوان شکنجه روانی توصیف کرد. »
بر اساس گفتههای نیلز ملزر، در صورت استرداد آسانژ به ایالات متحده، او با مجازات تا 175 سال زندان تحت شرایط غیرانسانی و تقریبا در انزوا کامل مواجه خواهد شد.
بنیانگذار ویکی لیکس به دنبال درخواست تجدید نظر خواهد بود. اما اگر استرداد انجام شود، او با اتهامات جاسوسی روبرو خواهد شد که میتواند او را برای چندین دهه در زندان قرار دهد.
تصمیم وزارت دادگستری آمریکا برای متهم کردن آقای آسانژ بر اساس قانون جاسوسی در ارتباط با به دست آوردن و انتشار اسناد مخفی دولتی، مسائل بدیع متمم اول قانون اساسی را ایجاد کرده و حامیان آزادی رسانهها را نگران کرده است.
در نهایت در 9 دسامبر 2021، دادگاه عالی لندن به استرداد آسانژ به آمریکا رای داد. تحولات پیرامون آسانژ سیاستیک بام و دو هوای آمریکا در موضوع آزادی رسانهها را به طور کامل آشکار کرد یعنی هرکسی میتواند از آزادی مطبوعات و بیان برخوردار باشد، اما برای انتقاد از افشای جنایات آمریکا آزاد نیست. در خصوص آسانژ که به منافع ایالات متحده ضربه زده، هیچ صدایی درباره به اصطلاح «آزادی رسانهها» از آمریکا نمیشنویم بلکه میبینیم که با تمام تلاشهای سیاسی و قضایی، به دنبال استرداد و تنبیه او است.
لذا، هنگامی که ایالات متحده یک بار دیگر فریاد دفاع از آزادی رسانهها و آزادی و بیان را سر میدهد، بهتر است به فکر سرنوشت آسانژ باشیم.
در همین راستا «راشا تودی» در مقالهای به صراحت نوشته است: اگر جولین آسانژ یک روزنامه نگار و ناشر چینی بود، باید جایزه نوبل میگرفت و قهرمان حقوقبشر میشد و عکس او بالای سر «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا هنگام شرکت در «اجلاس سران دموکراسی» آویزان بود، او میبایست پرچمدار تحریم بازیهای المپیک زمستانی غرب میبود و همه رسانههای غربی سرنوشت او را پوشش میدادند و از این «پروانه له شده زیر چرخهای چین» عصبانی میشدند.